با خود فکر میکنم
نکند امروز آخرین روز زندگی من باشد؟
آه ... یـک روز خیـــــلی کم است... من کارهای عقب ماندۀ زیادی دارم ...
حلالیـتهایی که نطلبیدهام
بدهـیهایی که پرداخت نکردهام
نمـاز و روزههـای قضایی که به گردن دارم و بجا نیاوردهام
دلهایی که شکســتهام و دلجویی نکردهام
حقالـناسها به گردن دارم..
غیبتها کردهام... تهمتها زدهام...
محبتهایی که بروز ندادهام..
بی احترامیهای به پدر و مادرم که هنوز بابتشان معذرتهایی نکردهام و دستانشان را نبوسیدهام...
شاخه گلی که هنوز برای همسرم نخریدهام...
اذیت همسایهها، بیاحترامی به استاد، نارفیقی در حق رفیق، ضایع کردن کوچکترین حق، قضاوت های نادرست، نگاهی از روی حقارت یا توهین، آزار و اذیت رساندن به یک حیوان و هزاران چیز دیگر که انجام دادهام و چهبسا خود نیز نمیدانم
و در آخر گناهان کوچک و بزرگی که تا به امروز تلنبار شده و برای توبه آنها امروز و فردا کردهام...
و چه کسی میداند...؟؟؟!
شاید امروز آخرین روز زندگی من باشد.
پ.ن1: قال امیرالمومنین علی علیه السلام:
عَجِبتُ لِمَن یَری أنَّه یَنقُصُ کُلَّ یَوم فی نَفسِهِ وَ عُمُرِهِ وَ هو لا یَتاهَّبُ لِلمَوتِ.
«در شگفتم از کسی که می بیند هر روز از جان و عمر او کاسته می شود، امّا برای مرگ آماده نمیشود.»
شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم و دررالحکم ج4 ، ص336 ح6253
پ.ن2: امام صادق علیهالسلام:
ذِکرُ المَوتِ یُمیتُ الشَّهَواتِ فی النَّفسِ ، و یَقلَعُ مَنابِتَ الغَفلَة ِ، و یُقَوّی القلبَ بمَواعِدِ اللّه ، و یُرِقُّ الطَّبعَ ، و یَکسِرُ أعلامَ الهَوى و یُطفِئُ نارَ الحِرصِ ، و یُحَقِّرُ الدُّنیا؛
«یاد مرگ، خواهش هاى نفس را مى میراند و رویشگاههاى غفلت را ریشه کن مىکند و دل را با وعده هاى خدا نیرو مىبخشد و طبع را نازک مىسازد و پرچم هاى هوس را درهم مىشکند و آتش حرص را خاموش مىسازد و دنیا را در نظر کوچک مىکند.
بحار الأنوار(ط-بیروت) ج6، ص133،
ح.ر صادقی